پنج انگشت دوست داشتنی
درباره وبلاگ


جواب سوالم تو باشی اگر ز دنیا ندارم سوالی دگر که من پاسخی چون تو میخواستم...

____________________
دسته بندی

آشپزی

____________________
آرشیو

فروردين 1392

اسفند 1391

بهمن 1391

دی 1391

آذر 1391

آبان 1391

____________________
مطالب اخیر

کوچ نامه
سوال
یک خط صاف و ممتد
آخرین پست 91
درد
خدایا نه!!!
نامه ای به خدا
love is...
مردیم از خوشی آخه

____________________
نویسنده

zekhoo

____________________
لینک ها

حمل و ترخیص خرده بار از چین

حمل و ترخیص چین

جلو پنجره اسپرت

الوقلیون

____________________
لینک ها

وبلاگ جدید خودم

حالا بیا یه چی هست بالاخره

تجربه،فکر،حس

عاشقانه

هنرکده رویای طلایی

چاقی خوشبخت در آستانه تاهل

خاطرات دلتنگی های من

زن بابای امروزی

روزانه هام از زندگی زیر یک سقف با همسرم

روزانه هاي خانم دوري وآقاي مارلين

ردیاب ماشین

جلوپنجره اریو

اریو زوتی z300

جلو پنجره ایکس 60


____________________
امکانات

RSS 2.0

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

جدید ترین سایت عکس

زیباترین سایت ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 19
بازدید دیروز : 6
بازدید هفته : 35
بازدید ماه : 35
بازدید کل : 14754
تعداد مطالب : 31
تعداد نظرات : 49
تعداد آنلاین : 1

شنبه 24 / 11 / 1391برچسب:,

به همین زودیا منفجر میشم.

.....

به همین زودیا

چهار شنبه 23 / 11 / 1391برچسب:,

love is...

عشق یعنی همون شبی که پسر عمه هات خونه ما خوابیدن

عشق یعنی یه دسته گل نرگس روی حوله حمام

(اینو فقط برای خود خودت نوشتم)

پ.ن: عشق یعنی یه جعبه کادو توی داشبورد

سه شنبه 15 / 11 / 1391برچسب:,

مردیم از خوشی آخه

والا

دنیا که بر وفق یا وقف مراده ایران هم که کشور گل و بلبل. همه جا جنگ و دعوا و اعتصاب و راهپیماییه اما تو ایران صلح حاکمه. همه جا جرم و جنایت و گرسنگی و بیکاری و غیره و ذلک هر روز داره گسترش پیدا میکنه اما ما هر روز داریم بیشتر به راه راست هدایت میشیم. هر روز یه چیز جدید تو کشورمون تولید میشه و ما دیگه نیازی به اجنبیا نداریم. کلی هم مجری داریم که اخبار هولناک اون ورو برامون میگن تا قدر عافیت بدانیم. خدا راضی باشه ازهمه مون.

تنها مشکلمون اینه که دارو نیست، همه چی روز به روز گرونتر میشه، نرخ تورم با مبلغی که هرسال به حقوقمون اضافه میشه ناهمخوانی فجیعی داره، ارزش افزوده باید بدیم اونم هرسال 1% بیشتر نسبت به پارسال، 8 گرامی مون همیشه گرو جناب 9، پراید شده 20 میلیون، طلا که دیگه هیچی، ارز که قیمت خون اجدادمونه و از شدت ترس از فردا میخوایم همدیگه رو تیکه پاره کنیم (فرقی نمیکنه که چیکاره باشیم فقط کافیه بتونیم کلاه سر یکی بذاریم)........مشکل دیگه ای هم داریم آیا؟!

چی میخواین از زندگیتون که این قدر غر میزنین؟ دیگه بهتر از این؟

اجاره و قسط و پول آب و برق و گاز و شهریه دانشگاه و خدای نکرده درمان مریضتون رو هم که از یارانه ها تامین میکنید.

کمرتون داره زیر بار زندگی میشکنه؟

بی خیال بابا اقتصاد مقاومتیو انرژی هسته ای و 22 بهمن و بوی گل و سوسن و یاسمن و عشق است.

پ.ن: پدرم، به خاطر تمام وقتایی که با وقاحت تمام سرت داد کشیدم یا توی دل خودم گفتم اینا قدیمین و یه سری چیزارو نمیفهمن یا ازت خواسته های بیجا داشتم ازت معذرت میخوام.

به خاطر ندیده گرفتن قدرتت و نبوسیدن دونه دونه ترکهای دستت منو ببخش.

جمعه 11 / 11 / 1391برچسب:,

صرفا جهت اطلاع!!!

خوابم میاد.

دو شنبه 7 / 11 / 1391برچسب:,

بپا خفه نشم

یه عالمه  حرف جمع شده تو دلم که میخوام هوار بکشم و بگم تا بلکه احتمال خفه شدنم کمتر شه.

ازت دلخورم. شایدم حق با توئه ولی مهم اینه که تو حتی زحمت حرف زدنم به خودت نمیدی.

ازت واقعا دلخورم مهدی.

پ.ن: چشمام داره از کاسه در میاد و سرم به شدت درد میکنه. باید برم پیش چشم پزشک.

پ.ن2:

دوســـت  دارمــش ...!!!

                مثـــل دانه ای که نور را...

                                مثـــل مزرعی که باد را...

                                                مثـــل زورقی که موج را...

                                                                یــــا پرنـــده ای که اوج را...

 

دوســــــــــت دارمـــــــــــــــش...!؟!

 

 

شنبه 3 / 11 / 1391برچسب:,

 

اینکه اولش عنوان میخواد کلا تمرکزمو به فنا میده.

دیروز که داشتیم میرفتیم خونه مامانم تو ماشین همونطور که داشتم آلومینیوم سبز آدامس five رو دور انگشتم میچرخوندم به این فکر کردم که واقعا بعضی چیزا هیچوقت از ذهن آدم بیرون نمیرن.

مثلا وقتی که شب بله برونمون مهدی بهم اس داد که احساس میکنم بیشتر از همیشه دوستت دارم.

یا وقتی که گفت نگات می کردم و قربون صدقت میرفتم.

یا شب عقدمون که گفت خوابم میاد ولی دوست داشتم امشب پیش تو باشم.

یا وقتی به فاطمه گفتم احساس کردم خیلی دور برداشتی و می تازی تصمیم گرفتم دستیتو بکشم.

یا بعضی صحنه ها. و خیلی چیزای دیگه

کلا می خواستم مکاشفه جدیدمو بگم.

اینکه یه سری چیزا رو هرگز (منظورم واقعا هرگزه) فراموش نمی کنیم.

و یه سری از این یه سری ها میتونن آدمو عذاب بدن.

دلم یه چیزی می خواد که لعنت بهش نمیدونم چیه.

و میل عجیبی به خفه کردن بعضی ها پیدا کردم.

با همین پنج انگشت دوست نداشتنیم گلوشونو بگیرم، فشارو هر لحظه بیشتر کنم، تو چشماشون زل بزنم و همینطور که به هم نگاه میکنیم و به خرخر گلوشون گوش میدم کم کم بنفش بشن....

و بعد از آخرین نفس ولشون کنم که روی زمین ولو شن.

پ.ن1: هرچی واسه پست پایینی دنبال یه عکس توپ گشتم چیزی پیدا نکردم.

پ.ن2: خسته ام. بی دلیل. ذهن و روح و فکر و جسمم با یه تریلی 18 چرخ شاخ به شاخ شده.

من واقعا مسافرت می خوام. (با تاکید اکید روی واقعا خوانده شود)

چهار شنبه 2 / 11 / 1391برچسب:,

تعبیر خواب

 
دیشب دوباره
گویا خودم را خواب دیدم :
در آسمان پر می کشیدم
و لا به لای ابرها پرواز میکردم
و صبح چون از جا پریدم
در رختخوابم
یک مشت پر دیدم
یک مشت پر ، گرم و پراکنده
پایین بالش
در رختخواب من نفس می زد
آنگاه با خمیازه ای ناباورانه
بر شانه های خسته ام دستی کشیدم
بر شانه هایم
انگار جای خالی چیزی...
چیزی شبیه بال
احساس می کردم !
 
زنده یاد قیصر امین پور               
خدا بیامرزدت